نجوایِ بی پروا

فریاد رس ، فریاد رس، ما را از آتش برهان ، ای پروردگار من !

خدایِ خوبِ من ! صدایِ مرا از کوچکترین نقطه ی روی زمین میشنوی؟نقطه اتصالم روشن هست یا نه؟ بگو چه کنم چه افعالی به کار ببرم که بشنوی صدام رو ، نوازش کنی موهام رو ،بگو مثل بچه ها صحبت کنم برایت یا ادای آدم بزرگها رو در بیارم  ، خدای من ، با تو حرف میزنم !تویی که در نهایت انکارشدن امروزه ات هنوز هم ته قلبم به بودنت به وجودت به مصلحتت به تمام کارهایت اعتقاد دارم ، تویی که در نهایتِ غصه هایم هستی و نهایتِ تکیه گاه منی !خدایا حال جهان خوب نیست ، دردها زیاد شده اند ، میدانم همه اش زیر سر امتحان های سخت توست ،  ولی خدا حواست هست؟ تو  خدایی، تو بزرگی تو آسان بگیر و ما رو پاس کن !خدایا باور کن خیلی ها زیرِ فشار این مشکلات ، زیرِ این مریضی ناعلاجی که فقط علاجش تو دستای توئه  و اسمش شده امتحان دارن له میشن ، خدایا تو مهر رو یادِ ما دادی نگذار هیچکس  سر امتحانهای سخت تو حتی اگر برای امتحان کردن ایمانش باشد دلش از تو سرد شود !

خدایا پناه بی پناهان باش ، خستگی رو از تن تمام جهان پاک کن ، دست روی سر همه بی پدران و بی مادران بکش ،فردا و پس فردا اگر شد نگذار پدری جلوی زن و بچه اش شرمنده شود ، همه تلاش گران رو به هدفشان برسان .

راستی اگر این شب ها حواست به ما بود ، بین ما و آن طرفی ها فرق نگذار همانقدر که هوای اونها رو داری هوای ما هم داشته باش !

خدای خوب من ! امشب خیلی ها صدایت کرده اند ، تو رو نمیدانم اما من اگر جای تو بودم خواسته تمامشان رو تک به تک برآورده میکردم ، گناه دارند ، خسته اند ، دلشکسته اند همه، تو این شرایط مزخرف که زور ناامیدی ها بیشتر از امیدواری هاست دست به درگاه تو آوردند و منتظر یه گوشه نگاهی از طرف تواند !همین یک دفعه ، یک دفعه که به جایی بر نمیخورد، میخورد؟!

بیا و دست همه رو بگیر و همین امشب قرارِ دلهای بیقرارِ آدمهای تنها و بی کس باش!

 

 

Designed By Erfan Powered by Bayan