نجوایِ بی پروا

آغازِ لبخندِ ۱۴۰۰

 

انگار همین دیروز بود که اومدم نوشتم از امید ، از رفتن کرونا و هزار و یک حرفِ خوب و مثبت که الان مثلا ما به روزهای خوب و روشن برمیگردیم ، انقدر اسفند 98 رو نوازش کردم که اسفند ۹۹ فکر کرد باید نوازشش کنم ، فکر کرد باید بگم اشکالی نداره که کرونا نرفت ایشالا سال بعد ... ، حالا سفره اتو جمع کن و بارو بندیلت رو ببند و برو .

انقدر روزا با عجله رفتن که یهو به خودمون که اومدیم دیدیم ای دل غافل تعطیلات ۱۴۰۰ هم تمام شد ، اسفند ۹۹ کرونا برای مردم ، عادی بود نه چیپس ها رو شستند نه با دستکش اینطرف و آنطرف رفتند و نه پوست دستشون با مواد ضدعفونی کننده بردن ،همه در بازار بودند و شعارشون این بود که ما که دوتا ماسک زدیم !همه عادت کردند به یک ویروس و براشون ویروس جهش یافته مهم نبود، گفتن خوب عیده دیگه !عید که اومد داشتیم به پارسال فکر میکردیم که گفتیم لابد چند ماهی کرونا بیشتر نیست و هوا که گرم بشه بارو بندیل میبنده و میره !

اینطوری که پیش میریم احتمالا باید با کرونا زندگی کنیم ،دیگه باید حال خوب تو سفر رفتن و گشت و گذار توصیف نکنیم ، وقتی که صبح شد به آسمون نگاه کنیم و خداروشکر کنیم تا همین لحظه و ثانیه داریم نفس عادی میکشیم و شب که شد رفتن ابرا روی ماه رو تماشا کنیم و هر روز از دیدن خونه های اطرافمون لذت ببریم :) 

تنتون سلامت 

بهار مبارک 🍃

Designed By Erfan Powered by Bayan