نجوایِ بی پروا

شیشه پنجره را باران شست

اگر آن سویِ پنجره نشسته ای

و صدای باران قرارِدلت را ربوده

رختِ پاییزی ات را به تن کن

و ذوقِ دلت را قدم بزن

هیچ معلوم نیست

دوباره پاییز باشد

دوباره تو باشی

دوباره قرارِ دلت به بارانی

بی قرار شود:)

Designed By Erfan Powered by Bayan